وبلاگ حقوق خصوصی ، سیامک لطفیانی

ساخت وبلاگ
Dr. Siamak LotfianiAktivitetsansvarig för Kristdemokratea i Falunjag var professor i juridik i iranska universitet författare och forskare (13 böcker/80 artiklar)Instagram/Siamak_LotfianiTwitter/Siamak_LotfianiFacebook/Siamak.LotfianiSkype/live:.cid.224450d493731081   eller Dr. Siamak LotfianiYouTube/Siamak LotfianiWhatsApp/0046700424325Snapchat/Siamak.LSvenska Blog/siamaklotfiani.blog.sePersiska Veblog/ http://lotfiani.blogfa.comEmail/ [email protected]/ 0046- 700424325Språk/ KURDISKA - SVENSKA - PERSISKA : مرتبه وبلاگ حقوق خصوصی ، سیامک لطفیانی ...
ما را در سایت وبلاگ حقوق خصوصی ، سیامک لطفیانی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mlotfiania بازدید : 91 تاريخ : يکشنبه 24 بهمن 1400 ساعت: 20:29

ساعت ۹.۳۰ صبح بود که اتومبیلم را در پارکینگ روستایی پارک کردم و به طرف مسیر جنگل حرکت کردم، بعد از دو کیلومتر پیاده روی از مسیری زیبا در روستایی قدیمی، مسیر تنگ و تاریک حرکتم را پیدا کردم که با تابلویی قدیمی و مشخصه ای آبی رنگ آغاز مسیرم را مشخص کرده بود، در ابتدای مسیر پیرمردی از همان روستا را دیدم و بعد از کمی صحبت در باره مسیرم، گفت مسیری خطرناک است و إلی ای دیوانه در آنجا وجود دارد (إلی حیوانی بومی که دو برابر گاو است)، به مسیرم به طرف روستای بعدی در دل جنگل های اسکاندیناوی سوئد ادامه دادم. مسیر با تاریکی خاصی شروع شد، با اینکه هوا آفتابی بود، ولی انبوه درختان اجازه ورود خورشید را به داخل جنگل نمی دادند. مسیر تاریک جنگل پستی و بلندی داشت و بعد از ۶ کیلومتر پیاده روی، در بالای جنگل بر روی تپه ای نور آفتاب را پیدا کردم و در همان جا استراحتی کوتاه کردم و به مسیر ادامه دادم، تمام مسیر پر از میوه های محلی به نام (بر) که نوعی تمشک وحشی است، بود. پر از قارچ های بزرگ خوراکی، حوصله چیدن قارچ را نداشتم و آنها در همان جا باقی مانند، گاهی تمشک های وحشی را می خوردم. آنقدر تمشک وحشی آب دار و بزرگ وجود داشت که نیازی به آب و غذا وجود ندارد و اگر گم می شدم، می توانستم از همان ها تغذیه کنم. جنگلی کوهستانی بود و از آنجا روستای پایین را می دیدم، بسیار زیبا بود. در مسیر فقط درخت های کاج سر به فلک کشیده را می دیدم و در زیر پایم فقط تمشک های وحشی. جنگلی بسیار ساکت بود و حتی صدای پرندگان را هم نمی شنیدم، در تاریکی مسیر کلبه ای کوچک پیدا کردم که مشخص بود سالهاست کسی به آنجا نرفته است. کنجکاو شدم و به کلبه نزدیک شدم، از میان علفهای بلند عبور کردم، زمین یک جوری بود و گاهی به میان چاله های کوچکی می وبلاگ حقوق خصوصی ، سیامک لطفیانی ...
ما را در سایت وبلاگ حقوق خصوصی ، سیامک لطفیانی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mlotfiania بازدید : 141 تاريخ : يکشنبه 24 بهمن 1400 ساعت: 20:29